با همه ي لحن خوش آوايي ام / دربدر کوچه ي تنهايي ام
اي دو سه تا کوچه ز ما دورتر / نغمه ي تو از همه پرشورتر
کاش که اين فاصله را کم کني / محنت اين غافله را کم کني
کاش که همسايه ي ما مي شدي / مايه ي آسايه ي ما مي شدي
هر که به ديدار تو نائل شود / يک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشي دست داد / سينه ي ما را عطشي دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت / شعله به دامان سياوش گرفت
نام تو آرامه ي جان منست / نامه ي تو خط امان منست
اي نگهت خواستگه آفتاب / بر من ظلمت زده يک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم / تا بتوانم به رخت بنگرم
اي نفست يار و مددکار ما / کي و کجا وعده ي ديدار ما ؟
دل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد / به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم اي عشق تا تو را بينم / تويي که نقطه ي عطفي به عوج آيينم
کدام گوشه ي مشعر کدام کنج منا / به شوق وصل تو در انتظار بنشينم
روا مباد که بر بنده ات نظر نکني / روا مباد که ارباب جز تو بگزينم
چو رو کني به رهت درد و رنج نشناسيم / ز لطف روي تو دست از ترنج نشناسيم
اي زليخا دست از دامان يوسف باز کش / تا صبا پيراهنش را سوي کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را / تجلي خانه ي پيغمبران را
خبر آمد خبري در راه است / سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد ، شايد / پرده از چهره گشايد ، شايد
دست افشان پاي کوبان مي روم /